۴/۱۳/۱۳۸۸

شب نمی خوابم. نا خود صبح اوق میزنم. از شدت سرفه روده هام داره بیرون میریزه. نصف شب لبه تخت می شینم و سیگار می کشم و فکر می کنم. بعدش پامیشم میرم کنار پنجره سیگار می کشم و فکر می کنم. حالم از فکر کردن به هم می خوره. به زور میرم تو تخت خواب هدفون رو میچپونم تو گوشم و فکر میکنم

هیچ نظری موجود نیست: