۳/۱۴/۱۳۸۸

از زلیگ زدگی و جاهایی که میخارد

دوباره شبه ام را توی شیشه میبینم. مقابل خودم نشسته و به من خیره مانده است. چند ساعتی خیره میماند. میبینم که خود واقعیم هم کم کم دارد محو می شود. چند روزی است که انگار کم رنگ تر شده ام. دیروز همینطور که توی پیاده رو راه میرفتم حس کردم کسی که از روبرو می آید حواسش به من نیست. مرا نمیبیند. همینطور نزدیک و از من رد شد. این اولین اتفاق عجیب این هفته نبود. یک بار دیگر هم از یک ستون رد شدم.یعنی ستون از من رد شد. غفلت میکنم. کم کم دارم حل میشوم در خیابان در مردم در ستون. و هر بار که چیزی از من رد می شود یا برعکس، حس میکنم بیشتر به روح شبیه شده ام. شبیه به هاله ای کم رنگ و بی نور. سیگاری روشن میکنم و دودش را میبینم که درون ریه هایم میرود. وقتی که شروع به خوردن می کنم احساس تعلق خاطر بیشتری می کنم. اطمینان پیدا میکنم که هستم. ذره ذره کم رنگ می شوم تا تمام شوم. چه برداشت مضحکی و مسخره ای. آبجوی خنک از مری پایین می رود و دیواره کم پرزش را سرد میکند. دود گرم سیگار وارد ریه ها میشود. داخل تک تک کپسول های کوچک و حساس و درب و داغانشان میکند. همه چیز درب و داغان میشود البته.
یک هفته ای می شود. یک قاشق غذا خوردم! مری شروع به کار میکند. کمک میکند که غذا به سمت معده ام حرکت کند. معده آماده میشود که ماده ای را دریافت و سپس برسی کند. غذا به معده که میرسد، معده چند ساعتی ساکت و بی حرکت میماند. برسی میکند و به کمک آنزیم های مشخصی تغییراتی داده می شود. بعد از این مدت معده دو کار انجام خواهد داد: 1. غذا قابل هضم است، جنس را می شناسد. رد میکند برود پایین و بقیه سیستم کارش را بلد است لابد. 2. معده نمیفهمد غذا را. یک ساعت دیگر هم فکر میکند و نتیجتن همه اش را از همان مری پس خواهد داد. ولی حالت سومی برای من اتفاق افتاد. سه ساعت و چهار ساعت و بیشتر معده غذا را خواست که بفهمد. و نشد. نمیخواست که پس بزند. بگوید نمی فهمم. غذا رد شد. ادامه ی سیستم طبق عادت شروع کرد به جذب موادی که فکر میکند مناسب است. و دریغ که هیچ شناختی نسبت به این مواد نداشت و چیزها ی بی ربطی جذب شد. و کل بدن شروع به استفاده از این ماده کرد. برداشت میکرد که چون معده روی آن مهر قبولی زده است. یک جای کار اشتباه بود البته و عواقب کار هم مشخص شده. شروع کردم به تجزیه شدن. کم رنگ شدن، تحلیل رفتن. همینطور ادامه دهم تا آخر هفته کاملا محو خواهم شد.

هیچ نظری موجود نیست: