نجابت تحسين شده ي آقاي ساقي
پ.ن: سه چارتا الخ و یه از لحاظٍ هم میآمد وسط میشد که یک سلامی/چیزی هم به هرمس بکنیم اینجا.
بعضیها را نباید توی جمع باهاشان بود. جنسشان فرق میکند کلن. بعضیها به درد شلوغی نمیخورند اصلن. باید ببریشان توی خلوت خودت. باید بنشینی یک گوشهی دنج و ساعتهاست که میشود با آنها گذراند و ذرهای خسته نشد. باید ببینی که چاشنی الکل در این مواقع میتواند چه غوغایی به پا کند گاهی. ولی بعضیها را نمیشود در خلوت تحمل کرد. باید بردشان توی جمع. آنجا میشود ساعتها خوش گذراند. بعد معمولن اینها خوش مشرب و پرانرژی هستند آنجا ولی همین که به خلوتت میبریشان میفهمی که نقطهای مشترک نیست برای شروع. شاید هم باشد ولی نمیشود دیگر. یعنی حرفی نداری که بزنی و اگر کسی زر بزند کلن بیخودیست! و سکوت هم تحملش حماقتست این جور موقعها. نمیدانم دلیلش چیست ولی باید بردشان در جمع تا ببینی چه لحظههای خوبی را که میشود با این جماعت گذراند. چه عیش مدامی را مهیا میکنند برایت و برای همه. این وسط دیدهاید که هستند کسانی که نه در آنجا خوب میشوند برای تو و نه اینطرف. که کلن باید باشند ولی. یک جورهایی مشکلی هست انگار، ولی که نیست گویا! این را میخواهم بگویم که بودنشان خوب است. باید باشند کلن. و یک جایی هم یک طورهایی بخوانیشان البته. و یک جاهایی بفهمیشان. حالا گیریم در یک موقعیت گندی که هست. در یک جای بیربطی که باید باشید.
پ.ن: سه چارتا الخ و یه از لحاظٍ هم میآمد وسط میشد که یک سلامی/چیزی هم به هرمس بکنیم اینجا.
۱ نظر:
کلا ریدی. زرت و پرت محضه اینا. الدنگ حالا یه بار ما ... عمرا.
ارسال یک نظر